انواع فرشتگان در قرآن مجيد
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد سوم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
1- فرشتگان بلا و عذاب
«وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ» «1»
و زمانى كه فرستادگان ما با بشارت [ولادت اسحاق] نزد ابراهيم آمدند، گفتند: ما يقيناً اهل شهر را نابود مىكنيم؛ زيرا اهل آن ستمكارند.
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ» «2»
گفت: لوط در آنجاست. گفتند: ما به كسانى كه در آنجا هستند، داناتريم، حتماً او و خانوادهاش را نجات مىدهيم، مگر همسرش را كه از باقىماندگان خواهد بود.
وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ» «3»
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند به سبب [حضور] آنان [به صورت جوانانى آراسته] بدحال و بىطاقت شد، و گفتند: مترس و غمگين مباش، قطعاً ما نجات دهنده تو و خانوادهات هستيم، مگر همسرت را كه از باقىماندگان خواهد بود.
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ» «4»
ما بر اهل اين شهر به علت كار بسيار زشتى كه مرتكب مىشوند، عذاب سختى از آسمان نازل خواهيم كرد.
وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» «5»
[پس با عذاب آسمانى، شهر و اهلش را در هم كوبيديم] و از آن شهر نشانهاى روشن [از سنگهايى كه بر سر اهلش فرو باريديم] براى مردمى كه مىانديشند، بر جاى گذاشتيم.
2- فرشتگان رحمت
«وَ نَبّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْرَ هِيمَ* إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلمًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ* قَالُواْ لَاتَوْجَلْ إِنَّا نُبَشّرُكَ بِغُلمٍ عَلِيمٍ* قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِى عَلَى أَن مَّسَّنِىَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشّرُونَ* قَالُواْ بَشَّرْنكَ بِالْحَقّ فَلَا تَكُن مّنَ الْقنِطِينَ» «6»
و نيز آنان را از مهمانان ابراهيم خبر ده.* هنگامى كه بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهيم] گفت: ما از شما ترسانيم.* گفتند: نترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهيم.* گفت: آيا با آن كه پيرى به من رسيد، مژدهام مىدهيد؟ به چه مژده مىدهيد؟* گفتند: تو را به بشارتى درست و به حق [كه واقعشدنى است] مژده داديم؛ بنابراين از نااميدان مباش.
از آيات قرآن و روايات بسيار مهم و متقن اسلامى استفاده مىشود كه اگر فرشتگان همراه با عنايات و رحمت حق از انسان پشتيبانى نكنند، زندگى و حيات آدمى از اضطراب و ناامنى و بلكه عوامل هلاكت و نابودى در امان نخواهد بود.
قسمتى از آرامش و امنيّت انسان و مصون ماندنش از بلا، مرهون عنايت حق توسط فرشتگان است.
3- فرشتگان پيام آور
سَفَره كِرام بَرَره، در رابطه با قرآن مجيدند كه در سوره مباركه عبس از آنان ياد شده:
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ* فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ* فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ* مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ* بِأَيْدِي سَفَرَةٍ* كِرَامٍ بَرَرَةٍ» «7»
اينچنين [برخوردى شايسته] نيست، بىترديد اين آيات قرآن مايه پند است.
* پس هركه خواست از آن پند گيرد،* در صحيفههايى است ارزشمند* بلند مرتبه و پاكيزه* در دست سفيرانى* بزرگوار و نيكوكار.
مقامشان از اين جهت والا است كه عقل ونور محضند، و از اين جهت نيكوكارند كه انسانها از بركات وجودى آنان استفاده مىكنند.
4- فرشتگان نگهبان و كاتب اعمال
«وَإنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ* كِراماً كاتِبينَ* يَعْلَمُونَ مَاتَفْعَلُونَ» «8»
و بىترديد بر شما نگهبانانى گماشتهاند* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مىدهيد، مىدانند [و ضبط مىكنند.]
بدون شك خداوند بزرگ قبل از هر كس و بهتر از همه شاهد و ناظر اعمال آدمى است، ولى براى تأكيد و احساس مسؤوليّت بيشتر انسان، مراقبان زيادى بر او گمارده كه يك گروه از آنان همين فرشتگانند.
إذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ* مايَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إلّا لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» «9»
[ياد كن] دو فرشتهاى را كه همواره از ناحيه خير و از ناحيه شر، ملازم انسان هستند و همه اعمالش را دريافت كرده و ضبط مىكنند.* هيچ سخنى را به زبان نمىگويد جز اين كه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است.
از موسى بن جعفر عليه السلام سؤال شد: دو فرشتهاى كه مأمور ثبت اعمال انسانند، آيا از اراده و تصميم باطنى او به هنگام گناه يا كار نيك نيز با خبر مىشوند؟
حضرت فرمود: آيا بوى چاه فاضلاب و عطر يكى است؟ راوى گفت: نه! امام فرمود: هنگامى كه انسان نيّت كار خوب كند نفسش خوشبو مىشود. فرشتهاى كه در سمت راست است به فرشته سمت چپ مىگويد: برخيز كه او اراده كار نيك كرده است. و هنگامى كه آن را انجام داد، زبان آن انسان، قلم فرشته و آب دهانش مركّب او مىشود و آن را ثبت مىكند.
امّا هنگامى كه اراده گناهى مىكند نفسش بدبو مىشود. فرشته طرف چپ به فرشته سمت راست مىگويد: برخيز كه او اراده معصيت كرده. و هنگامى كه آن را انجام مىدهد زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مركّب اوست و آن را مىنويسد. «10»
5- فرشتگان مرگ
خداوند عزيز در قرآن مجيد فرموده:
اللّهُ يَتَوَفَّى الْأنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِى قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيتٍ لّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «11»
و خداست كه روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور كامل مىگيرد، و روحى را كه [صاحبش] نمرده است نيز به هنگام خوابش [مىگيرد]، پس روح كسى كه مرگ را بر او حكم كرده نگه مىدارد، [و به بدن باز نمىگرداند] و ديگر روح را تا سرآمدى معين باز مىفرستد؛ مسلماً در اين [واقعيت] براى مردمى كه مىانديشند، نشانههايى [بر قدرت خدا] ست.
در اين آيه توفّى را به خود نسبت داده، و در آيه:
قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُمْ» «12»
بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده است [روح] شما را مىگيرد، سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مىشويد.
توفّى را به ملك الموت نسبت داده و در آيه:
حَتّى إذا جاءَ أحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لايُفَرِّطُونَ» «13»
و اوست كه بر بندگانش چيره و غالب است، و همواره نگهبانانى [از فرشتگان] براى [حفاظتِ] شما [از حوادث و بلاها] مىفرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ در رسد [در اين وقت] فرستادگان ما جانش را مىگيرند؛ و آنان [در مأموريت خود] كوتاهى نمىكنند.
توفّى را به ملائكه فرستاده شده نسبت داده است.
البتّه مرجع همه اينها يكى است؛ زيرا همان طور كه خوانندگان در محلّش فرا گرفتهاند همه افعال از آن خداست، و با اين حال اين افعال داراى مراتبى هستند كه نسبت به هر مرتبهاى طايفهاى از موجودات بر حسب مراتب وجودشان اقدام به انجام آن مىكنند.
اخبار نيز شاهد وناظر به همين مطلبند:
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
از ملك الموت پرسيده شد: چگونه در يك لحظه ارواح را قبض مىكنى در حالى كه بعضى از آنها در مغرب است و بعضى در مشرق؟
ملك الموت پاسخ داد كه: من اين ارواح را به خود مىخوانم و آنها اجابت مىكنند. سپس حضرت ادامه داد: و ملك الموت گفت كه: دنيا در ميان دستهاى من همچون ظرفى است در ميان دستهاى شما، هر آنچه كه مىخواهيد از آن مىخوريد. و نيز دنيا در پيش من همچون درهمى است نزد شما، هر آن گونه كه مىخواهيد آن را به گردش در مىآوريد. «14» و نيز آن حضرت در پاسخ كسى كه اين آيات و مرگ ناگهانى عدّه كثير را عجيب مىدانست، فرمود:
خداوند تبارك و تعالى براى ملك الموت دستيارانى از ملائكه قرار داده است كه آنان ارواح را قبض مىكنند، همان گونه كه رئيس نگهبانان براى خود دستيارانى دارد و آنان را براى حوايج مختلف به كار مىگيرد. «15» بنابر اين ملائكه، اين اشخاص مختلف را توفّى مىكنند و ملك الموت علاوه بر آنهايى كه خود قبض مىكند، افرادى را كه ملائكه دستيارش توفّى كرده بودند تحويل مىگيرد و خداوند عز و جل نيز آنها را از ملك الموت توفّى مىنمايد. «16»
6- فرشتگان باز پرس در قبر
حضرت در و مُنْكَرٍ و نَكيرٍ، و رُومانَ فَتَّانِ القُبُورِ اشاره به حساب قبر و مأموران آن دارد. موقعيتى كه بر هراى انسان پديد مىآيد تا اعتقادات او آزمايش و تثبيت گردد.
خداوند در اين باره مىفرمايد:
يُثَبّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظلِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ» «17»
خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد و ايمانشان در زندگى دنيا و آخرت ثابت قدم و پابرجا مىدارد، و خدا ستمكاران [به آياتش] را [به علت لجاجت و عنادشان] گمراه مىكند، و خدا هر چه بخواهد [بر اساس حكمتش] انجام مىدهد.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره قول ثابت در آيه شريفه پرسيده شد؟
فرمود: مراد سؤال از مردگان در قبر است. «18» پرستش فرشتگان حق است و ايمان آوردن به آن از ضروريات و مسلّمات دين است.
تثبيت در دنيا و آخرت يعنى تثبيت در حيات دنيوى و در برزخ كه هنگام سؤال به يكديگر ارتباط دارد. خداى متعال كسى را كه در حيات دنيوى ايمان و عقايد حقّهاش را تثبيت نموده است، در آخرت نيز در موقع سؤال ملكين، او را در عقايدش محكم نگه مىدارد، در نتيجه مىتوان گفت: آنچه در برزخ از سؤال و جواب پيش مىآيد در حقيقت ظهور باطن انسان مىباشد كه در حيات دنيوى در حجاب بوده است.
حسابى كه براى روح بعد از سؤال باز مىشود بر اساس افكار و عقايد اوست. اگر داراى افكار حق و عقايد حقه باشد در مسير خاص قرار مىگيرد و اگر داراى عقايد باطل بود در شرايط و مسير ديگرى مىافتد و اگر بافت عقيدتى صورت نگرفته است باز در شرايط مخصوصى حركت مىكند، تا سرنوشت انسان در نظام برزخى حالت روشنى داشته باشد.
تفسير نمونه در اين زمينه مىنويسد:
«در روايات متعددى مىخوانيم كه خداوند انسان را به هنگام ورود و در قبرش در برابر سؤالاتى كه فرشتگان از هويت او مىكنند، بر خط ايمان ثابت نگاه مىدارد.
قال الصادق عليه السلام: إِنَّ الشَّيْطانَ لَيأْتِى الرَّجُلَ مِنْ اوْلِيائِنا عِنْدَ مُوتِهِ عَنْ يَمينِهِ وَ عَنْ شِمالِهِ لِيُضلَّهُ عَمَّا هُوَ عَلَيهِ، فَيأبى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ
يُثَبّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ» «19»
امام صادق عليه السلام فرمود: شيطان به هنگام مرگ به سراغ افراد با ايمان مىآيد و از چپ و راست براى گمراهى او به وسوسه مىپردازد، امّا خداوند اجازه به او نمىدهد كه مؤمن را گمراه كند. و اين معنى است يُثَبّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ ...
و اكثر مفسران طبق نقل قول مفسر بزرگ شيخ طبرسى در مجمع البيان همين تفسير را پذيرفتهاند. شايد به اين علت كه سراى آخرت نه جاى لغزش است، و نه جاى عمل، بلكه تنها محل برخورد با نتيجهها است ولى در لحظه فرا رسيدن موت و حتى در عالم برزخ امكان لغزش كم و بيش وجود دارد و در همين جا است كه لطف خداوند به يارى انسان مىشتابد و او را حفظ كرده و ثابت قدم مىدارد. «20»
رومان فتّان: فرشتهاى است كه قبل از نكير و منكر به قبر ميت وارد مىشود و اعمال دنيايى انسان را به او يادآورى مىكنند كه به او مُنّبه هم گفته مىشود. او بر ميت وارد مىشود و روح او را برمىگرداند و او را مىنشاند پس به او مىگويد: هر چه از نيكى و بدى دارى بنويس. ميت مىگويد: با چه قلم و مركبى بنويسم، پس به او مىگويد: انگشتان تو قلم توست و آب دهانت مركب توست، پس ميت مىگويد:
چه بنويسم؛ مرا نامهاى نيست. پس قسمتى از كفن او را پاره مىكند و مىگويد:
بنويس آنچه از نيكىها در دنيا انجام دادهاى. پس به گناه كه مىرسد شرم مىكند و فرشته رومان به او مىگويد: اى خطاكار! آيا از آفريدگار شرم نكردى در حالى كه در دنيا مرتكب مىشدى و اكنون از من حيا مىكنى؛ پس همه نيكىها و بدىها را مىنويسد، پس امر مىكند آن را بپيچ و مُهر بزن، پس ميت مىگويد: به چه چيز آن را مهر كنم من ابزارى ندارم، پس مىگويد: با ناخنت تمامش كن. سپس آن را در گردنش مىاندازد تا روز قيامت همان طور كه خداوند مىفرمايد:
وَ كُلَّ إِنسنٍ أَلْزَمْنهُ طَآئِرَهُ فِى عُنُقِهِوَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتبًا يَلْقهُ مَنشُورًا» «21»
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نمودهايم، و روز قيامت نوشتهاى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند.
سپس بعد از اين فرشتگان منكر و نكير وارد مىشوند.
فتّان: مبالغه در فتنه است و اصل فتنه در مورد آزمودن نقره با آتش است تا ناخالصى آن مشخص شود. و مقصود از فتّان القبور، آزمايش صاحب قبر محتاج است كه ترس و تاريكى و تنهايى او را فراگرفته است و موقعيت پرسش از او در
محيط قبر به گونهاى است كه نجاتى نيست مگر تقوا در خلوتها. و فتّان قبر، صاحب قبر را آزمايش مىكند تا تكليف او را براى مراحل بعدى روشن كند.
امام زين العابدين عليه السلام در اين زمينه مىفرمايد:
... وَ كانَ قَدْ اوْفَيْتَ أَجَلَكَ وَ قَبَضَ الْمَلَكُ رُوحَكَ وَصِرْتَ إِلَى مَنْزِلٍ وَحيداً، فَرَدَّ الَيْكَ فِيهِ رُوحَكَ، وَ اقْتَحَمَ عَلَيْكَ فِيهِ مَلَكَاكَ مُنْكَرٌ وَ نَكيرٌ لِمُساءَلَتِكَ وَ شَدِيدِ امْتِحانِكَ الَا وَ إنَّ أَوَّلَ ما يَسْالانِكَ عَنْ رَبِّكَ الَّذى كُنْتُ تَعْبُدُه، وَ عَنْ نَبيِّكَ الَّذى ارْسِلَ الَيْكَ وَ عَنْ دِينِكَ الَّذى كُنْتَ تَدِينُ بِهِ وَ عَنْ كِتابِكَ الَّذى كُنْتَ تَتْلُوهُ وَ عَنْ إِمامِكَ الَّذى كُنْتَ تَتَوَلَّاهُ. ثُمَّ عَنْ عُمُرِكَ فيما أَفْنَيْتَهُ، وَ مالِكَ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبْتَهُ وَ فيما أَتْلَفْتَهُ، فَخُذْ حِذْرَكَ وَ انْظُرْ لِنَفْسِكَ وَ أَعِدْ لِلْجَوابِ قَبْلَ الإِمْتِحانِ وَ المُسَاءَلَةِ وَ الأختِبارِ .... «22»
به زودى كه عمرت به سر آيد و فرشته جانت را بگيرد و تنها به سوى قبر رهسپار شوى و در آن جا جانت به تو بازگردانده شود و دو فرشتهات، منكر و نكير، براى پرسش از تو و امتحان سخت وارد قبرت شوند.
بدان! نخستين پرسشى كه آن دو از تو مىكنند درباره پروردگار توست كه او را مىپرستيدى و درباره پيامبر تو كه برايت فرستاده شده و درباره دينت كه به آن باور داشتى و درباره كتابت كه تلاوتش مىكردى و درباره امامت كه ولايت او را داشتى. سپس از عمرت كه آن را چگونه صرف كردى و دارايىات كه از كجا به دست آورى و در چه راه خرج كردى. پس، بهوش باش و براى خودت فكر كن و پيش از شروع امتحان و پرسش و آزمايش، خويشتن را براى جواب گويى آماده ساز.
براى اطلاعات بيشتر شرح برنامه مُنكر و نكير و رومان، به كتاب با عظمت «الكافى» باب سؤال و جواب قبر 3/ 239، و «بحار الانوار» جلد 6، باب احوال برزخ و قبر، و كتاب بسيار پر قيمت «علم اليقين» فيض كاشانى، 2/ 879 مراجعه كنيد.
7- فرشتگان مأمور بهشت و دوزخ
امام سجاد عليه السلام در فراز
«وَالطَّائِفينَ بِالبَيتِ المَعْمُورِ وَ مالِكٍ وَ الْخَزَنَةِ وَ رِضْوانَ وَ سَدَنَةِ الْجِنانِ»
به وجود گروهى از فرشتگان كه به دور خانه حق مىگردند و صاحبان اداره كننده بهشت و دوزخ اشاره مىنمايد.
«در قرآن كريم بارها از فرشتگان ياد شده، اما از ميان آنها فقط از جبرئيل و ميكائيل نام برده شده و از بقيه فرشتگان با اوصافشان ياد شده است. مانند: ملك الموت و كرام الكاتبين و السفرة الكرام البرَرَة و رقيب و عتيد و مانند اينها ...
از صفات و اعمالى كه خداوند سبحان در كلام خود درباره فرشتگان آورده و احاديث هم در اين باب همراهى مىكند كه عبارتند از:
اوّل: فرشتگان موجوداتى گرامى هستند كه ميان خداى متعال و عالم مشهود واسطهاند؛ زيرا هيچ حادثه يا رخداد و كوچك و بزرگى پيش نمىآيد مگر اين كه فرشتگان در آن دستى دارند و يك يا چند فرشته بر آن گماشتهاند. البته تنها نقش آنها در اين زمينه، به جريان انداختن فرمان الهى در بسترش يا قرار دادن آن در جايگاهش مىباشد. چنانكه خداى متعال مىفرمايد:
لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» «23»
در گفتار بر او پيشى نمىگيرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مىكنند.
دوّم: از فرمانهاى خدا به آنان سرپيچى نمىكنند؛ چرا كه فرشتگان از وجودى مستقل و ارادهاى مستقل برخوردار نيستند تا برخلاف خواست خداوند سبحان چيزى را بخواهند و لذا هيچ كارى را دست كم نمىگيرند و هيچ يك از فرمانهاى خدا را كه به عهدهشان گذاشته با تحريف يا كم و زياد تغيير نمىدهند.
خداوند متعال مىفرمايد: خدا را در آنچه به آنها فرمان دهد نافرمانى نمىكنند و هر چه به آنها دستور داده شود، انجام مىدهند.
سوّم: فرشتگان در عين آن كه شمارشان فراوان است، مراتب متفاوتى دارند.
بعضى فرادست و بعضى فرودستند. چه آن كه برخى از آنها دستور دهندهاند و اطاعت مىشوند و برخى مأمورند و امر او را اطاعت مىكنند. آن كه دستور دهنده است به فرمان خدا دستور مىدهد و فرمان او را براى مأمور مىبرد و آن كه مأمور است مأمور به امر خداست و او را اطاعت مىكند. پس فرشتگان از خود هيچ اختيارى ندارند و هيچ كارهاند. خداى متعال در آيات قرآن مىفرمايد:
وَ مَا مِنَّآ إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» «24»
و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اين كه براى او مقامى معين است.
مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ» «25»
آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امين است.
قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُواْ الْحَقَّ» «26»
گويند: پروردگارتان چه گفت؟ مىگويند: حق گفت.
چهارم: فرشتگان مغلوب و مقهور نمىشوند؛ زيرا آنان به فرمان و خواست خدا كار مىكنند. كه آيات ذيل بدان اشاره دارد:
وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَىْءٍ فِى السَّموَ تِ وَ لَافِى الْأَرْضِ» «27»
و هيچ چيز در آسمانها و زمين نيست كه بتواند خدا را عاجز كند [تا از دسترس قدرت او بيرون رود].
وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ» «28»
و خدا بر كار خود چيره و غالب است.
إِنَّ اللَّهَ بلِغُ أَمْرِهِ» «29»
[و] خدا فرمان و خواستهاش را [به هر كس كه بخواهد] مىرساند.
از اين جا روشن مىشود كه فرشتگان موجوداتى هستند كه وجودشان از ماده جسمانى پيراسته مىباشد. مادهاى كه در معرض زوال و فساد و تغيير است و خاصيتش اين است كه در حركت به سمت غايت خود تدريجاً به كمال مىرسد و گاهى اوقات هم با موانع و آفاتى برخورد مىكند و از هدف محروم مىشود و پيش از رسيدن به آن از بين مىرود. «30»
پی نوشت ها:
______________________________
<!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->
(1)- عنكبوت (29): 31.
(2)- عنكبوت (29): 32.
(3)- عنكبوت (29): 33.
(4)- عنكبوت (29): 34.
(5)- عنكبوت (29): 35.
(6)- حجر (15): 51- 55.
(7)- عبس (80): 11- 16.
(8)- انفطار (82): 10- 12.
(9)- ق (50): 17- 18.
(10)- الكافى: 2/ 429، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 1/ 57، باب 7، حديث 120.
(11)- زمر (39): 42.
(12)- سجده (32): 11.
(13)- انعام (6): 61.
(14)- من لايحضره الفقيه: 1/ 134، حديث 354؛ بحار الأنوار: 6/ 144، باب 5، حديث 13.
(15)- من لايحضره الفقيه: 1/ 136، حديث 368؛ بحار الأنوار: 6/ 144، باب 5، حديث 15.
(16)- حيات پس از مرگ: 17. (17)- ابراهيم (14): 27.
(18)- بحار الأنوار: 6/ 228، باب 8، حديث 29.
(19)- بحار الأنوار: 6/ 188، باب 7، حديث 31؛ من لايحضره الفقيه: 1/ 134، حديث 360.
(20)- تفسير نمونه: 10/ 338- 339، ذيل آيه 27 سوره ابراهيم.
(21)- اسراء (17): 13.
(22)- بحار الأنوار: 6/ 223، باب 8، حديث 24؛ الأمالى، شيخ صدوق: 503، حديث 1.
(23)- انبياء (21): 27.
(24)- صافّات (37): 164.
(25)- تكوير (81): 21.
(26)- سبأ (34): 23.
(27)- فاطر (35): 44.
(28)- يوسف (12): 21.
(29)- طلاق (65): 3.
(30)- تفسير الميزان: 17/ 12، ذيل آيه 1 سوره فاطر.